« مجادله با رقیبان در خون من و تکهای از وجود من است . اگر روزی حادثهای مانع روند زندگیام شود ، تنها خواستهام این است که در یک لحظه همه چیز تمام شود . نشستن بر روی صندلی چرخدار یا پس از سالها پوسیدن در گوشه بیمارستان را دوست ندارم . اگر قرار است زندگی کنم ، دوست دارم در سلامت کامل زندگی کنم . معلولیت نابودم میکند … » ( آیرتون سنا در مصاحبه ای یک هفته قبل از مرگش این جملات را بیان داشته است )
هنگامی که پسر بچه ای با ماشین پلاستیکی اسباب بازی خود در حال بازی است ، بی اختیار نام مایکل شوماخر را بر سر زبان می آورد و آرزو می کند که روزی مثل او پشت فرمان اسب سرخ رنگ فراری نشسته و از همگان سریع تر باشد .
مایکل شوماخر ، بله این نامی است که تمامی اقشار جامعه به خوبی به گوششان رسیده است و از او به عنوان الهه دست فرمان یاد می کنند . اما اگر از کارشناسان و بسیاری از نویسندگان و رانندگان معتبر دنیا ، بپرسید چه کسی بهترین راننده تاریخ است ، به شما تنها یک کلمه خواهند گفت : (( آیرتون سنا داسیلوا )) .
آقای پل پزیشن ، جذاب ، اعجوبه خروج از هر پیچ ، شبح سبز ، قهرمان همه مردم جهان و پسر نابغه سرزمین قهوه ، این ها همه القابی هستند که نزدیک به 20 سال است ، کسی دیگر از آنها در گزارشات فرمول 1 استفاده ننموده است .
شاید تعجب کنید و باورش برایتان مشکل باشد ، اما حقیقت این است . او بهترین بود ، دوست داشتنی بود و وقتی این جهان را ترک گفت همه حتی رقب دیرینه اش نیز در سوگ او گریستند . کافیست فیلم های مسابقات او را روزی ببینید تا شما نیز با ما هم عقیده شوید که او چه کسی بوده است .
در سال ۲۰۰۹ ، ۲۱۷ نفر از رانندگان فرمول در نظرسنجی مجله اتو اسپرت ، سنا را به عنوان برترین راننده تاریخ فرمول یک برگزیدند . وی بیشترین سرعت را در میان رانندگان در یک دور به دست آورده و در سالهای ۱۹۸۹ تا ۲۰۰۶ ، بیشترین آمار Pole Position را به نام خود نوشته است ( یعنی حتی پس از 12 سال که از مرگش می گذرد ) . او در شرایط بارانی بسیار تندتر از دیگران رانندگی میکرد ( برخی مایکل شوماخر را به عنوان سلطان باران می شناسند ولی زمانی که سنا بود ، کسی جز سنا به این لقب شهره نبوده است ) که میتوان به گراندپری موناکو سال ۱۹۸۴، گرندپری پرتغال سال ۱۹۸۵ و گرندپری اروپا در سال ۱۹۹۳ اشاره کرد .
وی همچنین با بردن شش عنوان ، رکورددار بیشترین برد در گرندپری موناکو است و سومین راننده موفق تاریخ در بردن مسابقه ها به شمار میآید . سنا تا به امروز اولین کسی بوده که در مسابقه جایزه بزرگ موناکو در اولین حضورش به قهرمانی رسیده است .
آیرتون سنا یا Ayrton Senna da Silvaقهرمان نامی مسابقات فرمول یک اهل کشور برزیل و قهرمان سه دوره مسابقات فرمول یک است . بسیاری او را بهترین راننده تاریخ فرمول یک میدانند . او در اول مه ( May ) سال 1994 در یک تصادف واقعا دلخراش که هنوز هم کمتر کسی تاب و توان دیدن آن صحنه تصادف را دارد ، در گرند پری ( مسابقه جایزه بزرگ ) سن مارینو ایتالیا ، در پیچ تامبورلو از پیست Autodromo Enzo e Dino Ferrari در شهر ایمولا ایتالیا و هنگامی که پیشتاز بود ، بر اثر جراحات ناشی از آن تصادف جان به جان آفرین تسلیم کرد .
آیرتون سنا در ۲۱ مارس ۱۹۶۰ درشهر سانتانا در نزدیکی سائوپائولو برزیل دیده به جهان گوشود . پدر او ، میلتون دا سیلوا ، دارای زمین بسیار و فردی توانگر بود و مادر وی ، نیده سنا دا سیلوا می باشد . سنا در سالهای آغازین زندگیش بسیار ورزشکار بود ، در ژیمناستیک و ورزشهای دیگر به خوبی پیشرفت کرد و به موتورسواری و رانندگی علاقه بسیاری نشان میداد . سنا از همان آغاز به ورزش های موتوری علاقه مند شد به طوری که از سن ۴ سالگی پشت فرمان اتومبیل های کارت ( خودروهایی که مخصوص مسابقاتی با نام کارتینگ هستند ) قرار گرفت . نخستین اتوموبیل سنا ، یک HP go-kart کوچک بود که پدرش آن را با به کارگیری موتور یک ماشین چمنزنی ساخت . سنا در سیزده سالگی در مسابقههای کارتینگ شرکت کرد و در سال ۱۹۷۷، توانست قهرمان بازیهای کارت در جنوب قاره آمریکا شود. او در سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۲ هر سال در مسابقههای کارتینگ قهرمانی جهان شرکت کرد که در سال ۱۹۷۹ و ۱۹۸۰ توانست عنوان نایبقهرمانی را به دست بیاورد .
در سال ۱۹۸۱، سنا برای رانندگی در کلاس Single-seat به انگلیس رفت و در آنجا با تیم Van Diemen، جایزههای RAC و Townsend-Thoreson Formula Ford را برد. اما این موفقیتها، سنا را برای ادامه کارش قانع نکرد. در پایان فصل و بر اثر فشارهای خانواده برای پیوستن به آنها، وی به برزیل بازگشت. اما پیش از بازگشت، یکی از تیمهایی که در Formula Ford 2000 شرکت داشت، به وی پیشنهادی ۱۰۰۰۰ پوندی داده بود. پس از بازگشت به بزریل بود که تصمیم گرفت این پیشنهاد را بپذیرد و به همین دلیل دوباره به انگلیس برگشت. به این دلیل که سیلوا در برزیل نام بسیار متداولی است، او تصمیم گرفت تا خود را با نام مادرش یعنی سنا بشناساند. سنا با همین نام برای قهرمانی سال ۱۹۸۲ و در جام Formula Ford 2000 شرکت کرد. در ۱۹۸۳، سنا با تیم West Surrey Racing در مسابقههای British Formula Three Championship شرکت کرد. او در نیم فصل نخست بازیها حکمرانی میکرد تا این که مارتین باندل که با اتوموبیلی یکسان برای تیم Eddie Jordan Racing رانندگی میکرد، در نیم فصل دوم فاصلهاش را با سنا کم کرد. سنا در پایان فینال در یک رقابت نزدیک و نفسگیر توانست جام را ببرد. در نوامبر همان سال، وی به همراه تدی ییپ که دارنده تیم Theodore Racing Team بود، در مراسم تحلیف در Macau Formula 3 Grand Prix جایزهاش را دریافت کرد.
وی یک سال پس از قهرمانیاش برای نخستین بار با تیم تولمان هارت در فرمول یک شرکت کرد . او در همان سال به تیم لوتوس رنو ( که یکی از پیشتازان در عرضه فرمول 1 بوده و بسیاری پیشرفتهایی که در زمینه طراحی خودروهای جدید فرمول یک بدست آمده را نتیجه تلاشهای این تیم در سالهای گذشته و تا آن سال می دانند ) پیوست و توانست در سه فصل ، شش گراندپری را به دست آورد ( منظور از این اصطلاح یعنی قهرمان شدن در مسابقات را بدست آوردن گرند پری می گویند ) .
سال ۱۹۸۸ بود که وی به تیم مکلارن هوندا پیوست . در آن سال او و پروست از شانزده گرندپری فصل ، پانزده قهرمانی را به دست آوردند و سنا توانست برای نخستین بار عنوان قهرمانی دنیا را به دست آورد ( که از همین جا رقابت میان سنا و پروست به اوج خود رسید ) . پس از یک فصل ، پروست توانست عنوان قهرمانی را به دست آورد ، اما سنا در سالهای ۹۰ و ۹۱ باز هم قهرمان شد . سال ۱۹۹۲ بود که تیمهای ویلیامز و رنو ، تیمی را به عنوان ویلیامز رنو تشکیل دادند و پادشاهی خود را بر فرمول یک آغاز کردند . سنا در فصل ۱۹۹۳ نایب قهرمان شد و پروست به مقام قهرمانی رسید . سنا در آخرین مسابقه آن فصل به همراه پروست که به تیم رنو ویلیامز پیوسته بود و آخرین مسابقه پروست نیز بود ، بر روی سکوی قهرمانی پا نهاد . بسیاری از آن صحنه بعدا با نام آخرین سکوی قهرمانی 2 قهرمان یاد کردند . پس از آن سنا مذاکراتی را برای پیوستن به ویلیامز آغاز کرد .
در ۱۹۹۴ قراردادش را با تیم ویلیامز رنو امضا کرد تا شاید برای چهارمین بار جام قهرمانی فصل را به خانه ببرد . ویلیامز رنو تیمی بود که وی با تمامی افتخارات و حمایت هایی که از او در تیم مکلارن می شد به آن پیوست . تیمی که با مدیریت مرد پر ادعا و بی رحمی بنام فرانک ویلیامز ( برخی او را قاتل سنا می دانند ) دراوج حرفه ای گری وخودخواهی هدایت می شد . اما ویلیامز FW16 که آدریان نوی ( مدیر فنی حال تیم ردبول ) طراحی آن را به عهده داشت ، از همان ابتدا اتومبیل شوماخر جوان بود . خودخواهی ها درهمان ابتدای فصل سبب تنش میان گالیستئو نامزد سنا و فرانک ویلیامز شد ، درنتیجه تهدیدهایی از سوی وی به سنا صورت گرفت که با کناررفتن سنا در دو گراندپری اول فصل ( برزیل و ژاپن ) اوج تنش و فشارهای روانی را برای سنا به همراه داشت . سنا در دو رقابت اول فصل نتوانست به خط پایان برسد و در مسابقه سوم فصل که گرندپری سنمارینو بود همه چیز برای او و طرفدارانش به پایان رسید .
ماجرا از این قرار بود که دو اتومبیل با هم تصادف کردند و یکی از آنها به دیوار بتنی برخورد کرد و با وجود فنسهای محافظ تماشاگران ، تکههایی از اتومبیل او باعث مجروح شدن ۹ نفر شد . در همین زمان اتومبیل ایمنی به پیست آمد ، سنا بارها در جلسات رانندگان عنوان کرده بود که سرعت اتومبیل ایمنی در زمان حرکت در پیست به اندازهای نیست که بتواند تایرهای اتومبیلهای فرمولیک را گرم نگهدارد . بعد از اینکه داوران کناره پیست ، آسفالت را برای شروع مجدد رقابت تمیزکردند ، اتومبیل ایمنی از پیست خارج شد . مانند همیشه اتومبیلها به شکل Rolling Start ( پشتسر هم ) منتظر مشاهده پرچمهای سبز رنگ بودند و باری دیگر رقابت در سنمارینو آغاز شد . دو دور بعد از استارت در حالی که سنا جلوتر از شوماخر در رده اول مسابقه را ادامه میداد در پیچ تومبرلو نتوانست در مسیر پیست باقی بماند و با دیوار بتنی برخورد کرد . در مدتی که سنا از مسیر پیست خارج میشد و تا هنگامی که با دیوار کناره پیست برخورد داشته باشد ، موفق شده بود سرعت ویلیامز خود را از ۳۰۶ به ۲۱۱کیلومتر در ساعت برساند که این نیز در زمان خود یک حرکت کاملا خلاقانه بوده که حتی امروزه نیز کمتر راننده ای در فرمول 1 ، در آن شرایط قادر به انجام آن عمل می باشد . اما سرعت این برخورد به اندازهای نبود که بتواند او را سالم از اتومبیل خارج کند . ۳۶دقیقه بعد از تصادف سنا رقابت در سنمارینو دوباره شروع شد که در نهایت با قهرمانی شوماخر به پایان یافت . اما دو ساعت و بیست دقیقه بعد از قهرمانی شوماخر رسما خبر فوت آیرتون سنا در تمامی رسانههای خبری منتشر شد . بعد از کالبد شکافی جسدش پزشکان علت مرگ او را جداشدن قطعهای از سیستم تعلیق در زمان برخورد و اصابت آن به سرش عنوان کردند ( تنها چند سانتی متر ناقبل اگر سنا سرش پایین تر بود و یا آن میله به گوشه ای دیگر اصابت می نمود ، به مانند خیلی از تصادفات دیگر از خودرویش به راحتی پیدا می شد ) که باعث سوراخشدن جمجمه سنا شده بود .
اما علت حادثه چه بود؟ پیچ تومبرلو جایی نبود که سنا در کنترل اتومبیل دچار مشکل شود . پس علت این برخورد دلخراش چه بود؟ چندی بعد دادگاهی در ایتالیا فرانک ویلیامز ( رئیس تیم ) ، پاترک هد ( مدیر فنی تیم ) و آدریان نوی ( طراح اتومبیل ) را برای بازجویی فراخواند . رأی نهایی دادگاه علت برخورد سنا را خستگی فلز میله فرمان اعلام کرد . مسئولین تیم در دادگاه بیان کردند که سنا خود را در کاکپیت اتومبیل راحت احساس نمیکرد و در نتیجه میله فرمان FW16 ابتدا بریده شده ( بجای اینکه دوباره طراحی گردد ) ، سپس کوتاه شده و در نهایت بعد از جوشکاری دوباره نصب شده است . به همین دلیل این میلهفرمان تنها پنج دور در گرندپری سنمارینو دوام آورد و بعد از اصطلاحاً بریدن آن باعث برخورد سنا با دیوار کناری پیست شد . این رأی گرچه طرفداران سنا را تا حدودی آرام کرد ، اما هیچ گاه فیلم زمان برخورد سنا دیده نشد ، چراکه درست ۱٫۶ ثانیه مانده به برخورد تصویر اتومبیل سنا قطع میشود . مرگ سنا استانداردهای تازهای را در ایمنی رانندگان وضع کرد ، استانداردهایی که تا به امروز جان بسیاری از رانندگان را از مرگ نجات داده است ( از آن روز تا به امروز دیگر شاهد مرگ هیچ راننده ای در حین برگزاری مسابقات نبوده ایم ) . او ده سال تمام در فرمول یک رانندگی کرد ، در طول این ده سال ۶۵ بار از رده اول مسابقه را آغاز کرد ، ۴۱گرندپری را در رده اول تمام کرد و سه بار به عنوان قهرمان جهان شناخته شد .
شروع و پایان دوران حرفهای او در رقابتهای فرمولیک بیشتر شبیه به یک رویا بود . رویایی که با مرگش تبدیل به یک افسانه ماندگار در تاریخ رقابتهای فرمولیک شد . امروزیها تنها فیلمهای موجود از مراسم خاکسپاری او را به یاد دارند . هزاران نفر از هموطنانش در روز خاکسپاری او حضور داشتند و دولت برزیل سه روز عزای عمومی اعلام کرد. آیرتون سنا داسیلوا نه با مرگی دلخراش، بلکه با دلی مهربان و تکنیک رانندگی منحصربهفردش امروزه حتی برای رانندگان اسطورهای فرمولیک تبدیل به یک افسانه شده است .
آنچه که از سنا به یاد داریم ، نگه داشتن اتومبیلش برای کمک به راننده ای بود که در جریان مسابقه تصادف کرد ، استفاده نیمی از ثروتش برای خرج در راه کودکان فقیر و بی سرپرست و منش و خوی پهلوانی او برای همگان تا به امروز بوده است .