دستیار سابق مدیریت ارتباطات سایپا در یادداشتی با اشاره به تغییرات صورت گرفته در این گروه خودروسازی، اصلاح ساختار را به تنهایی چاره حل مشکل ندانست.
در یادداشت احمد فرهادی آمده است: «ساختار سازمانی» روشی است که یک سازمان برای نظم دادن به افراد و کارهایش در پیش میگیرد تا بتواند از این طریق وظایفش را به بهترین شکل انجام دهد و به اهدافش برسد. با پدید آمدن هر تغییر و تحولی، الزامیست که سازمانها در اصلاح ساختارهایشان بکوشند و خود را با آن تغییرات انطباق دهند.
این روزها در سایپا موضوع «اصلاح ساختار» زیاد شنیده میشود. بحثی که با نام «محمد علی تیموری» گره خورده است. فردی از اهالی کیفیت که در ۲۳ دیماه ۱۴۰۰ کلیددار سایپا شد و جایی برای به میدان آوردن افکارش یافت. یکی از پرکاربردترین واژگان در ادبیات شفاهی و مکتوب وی «اصلاح ساختار» است. این یادداشت در پی آن است تا اندکی پیرامون این اندیشه تامل ورزد؛ آیا «اصلاح ساختار» در صنعت خودرویی که دست و پا بسته است و به شیوهای دولتی اداره میشود؛ امکان پذیر است و میتواند موجب تحول باشد؟ آیا «اصلاح ساختار» روش و منشی است که میتوان از طریق آن به افزایش تولید و افزایش کیفیت دست یافت؟ اینها و بیشتر از اینها موضوعاتی است که در این یادداشت بدان پرداخته شده است.
یکم: مدیرعامل گروه سایپا در گفتوگویی با ایسنا به تاریخ ۱۸ خردادماه چنین گفته که: «در راستای منویات مقام معظم رهبری در رابطه با افزایش کیفیت، در مرحله اول بایستی ساختارها و فرآیندهایی که منجر به افزایش کیفیت، کاهش قیمت و افزایش تولید میشوند، اصلاح میشدند که در همین خصوص ما در سایپا ساختارهای مهندسی، کیفیت تولید و مهندسی را تقویت کردیم.» او همچنین ۱۰ خردادماه در نشست دیگری با مدیران ارشد شرکت سایپایدک میگوید: «تا ساختار تغییر نکند بهبودی ایجاد نخواهد شد»
این تاکیدات چندباره نشان میدهد که توقع بهبود از طریق اصلاح ساختار در اندیشه جناب تیموری جایگاه بالایی دارد. به نظر او «ساختار» یک ارگانیسم زنده است که به انسان حیات میدهد؛ در حالیکه باید دانست ساختارها اصولاً اجزای زنده سازمان نیستند. تمامی ساختارها فرع بر انسانند؛ بنابراین هر اصلاحی پیش از ساختار باید از انسان آغاز شود. به تعبیری دیگر «انسان سرمایه بیپایان» سازمان است. هر چه از این سرمایه بیشتر استفاده شود، تیزتر و کارآمدتر خواهد شد. درست بر عکس ساختارها که حصارهای خودساخته انسانند و در طول زمان فرسوده میشوند، سازمان بدون انسان وجود خارجی ندارد. انسانها منشاء اثرند و به ساختارها هویت میدهند؛ بنابراین دغدغه اصلی هر سازمانی قبل از «ساختار» باید «انسان» باشد. انسانهایی که کریماند؛ عزیزند و باید کرامتشان حفظ شود.
دوم: وقتی اساس تفکر فردی بر اولیت و اولویت «ساختار» بنا شده باشد، چنین نتیجه خواهد گرفت که با افزودن ساختارهای مرتبط با یک بخش تولیدی، نظیر کیفیت و مهندسی میتواند به افزایش تولید یا کیفیت برسد.
تیموری بیان میکند که: «طی چهار ماه گذشته ساختار واحدهای مرتبط با تولید، کیفیت و مهندسی تقویت و منجر به اشتغال بیش از ۲۰۰ نفر در این واحدها شده است». این در حالی است که بررسی سوابق خودروسازان و آشنایی با سرگذشت این بنگاههای صنعتی نشان میدهد که چنین برداشتی غیرواقعی است. در این روزگار اگر گمان ببریم با افزودن ۲۰۰ نفر در بخشهای تولید و کیفیت میتوانیم به افزایش تولید و کیفیت برسیم، حتماً در آیندهای نه چندان دور مورد قضاوت تند قرار خواهیم گرفت؛ بنابراین میتوان گفت چنانچه ۲۰۰ هزار نفر دیگر هم به ساختار تولید و کیفیت سایپا افزوده شود، نه تولید جهش خواهد داشت و نه کیفیت؛ چرا که جهش این دو راه دیگری میطلبد و فکر دیگری باید کرد.
سوم: مدیرعامل گروه خودروسازی سایپا چنین میگوید: «در اصلاح ساختارها، واحدهای ستادی که ارزش افزوده لازم را نداشتند، بایستی متناسبسازی میشدند؛ این مهم در دستور کار قرار گرفت. بطور مثال واحد ارتباطات بیش از ۱۰ اداره و ۸۰ نفر نیرو داشت که عمده این افراد فاقد تجربه و تخصص لازم با رشتههای غیر مرتبط و بعضاً نیروهای سفارشی بودند.» مروری بر ساختار ارتباطات سایپا نشان میدهد که نه این واحد بیش از ۱۰ اداره داشته و نه نیروهای آن بیش از ۸۰ نفر بوده است و نه افراد فعال در آن فاقد تجربه و تخصص بودهاند. صنعت خودرو مملو از افراد مجرب است، اما اینکه چرا توانمندی این افراد به چشم نمیآید سوالی مهم است که باید پاسخش را در حاکمیت ساختار دولتی آن دید. میلتون فریدمن اقتصاددان بزرگ دنیا میگوید: «اگر مدیریت یک بیابان شنزار را به بخش دولتی واگذار کنید، بعد از پنج سال با کمبود شن مواجه میشوید.»
چهارم: مدیرعامل سایپا در بخش دیگری از سخنان نکته بسیار درستی را بیان کرده و میگوید: «حضور نیروهای سفارشی بدون تخصص و تجربه مانع توسعه کسب و کار میشوند و حضور افراد بدون مهارت و تجربه لازم هزینههای بالایی را به سیستم تحمیل میکنند که مانع رشد و بهبود سیستم خواهد بود.» این موضوع که یکی از اصلیترین ادله ناکامی صنعت خودروسازی است؛ بلایی است که هنوز هم از سر این صنعت رخت بر نبسته و این صنعت کماکان عرصه حضور نیروهای سفارشی است.
پنجم: ایشان ادامه میدهند که «در متناسبسازی ساختارها حتی یک نفر از سیستم خارج نشده است بلکه پستهایی که بر اساس روابط به وجود آمده بودند، اصلاح شدند.» اگر در اصلاح ساختاری مورد نظر مدیرعامل سایپا کسی از سیستم خارج نشده و علاوه بر آن بیش از ۲۰۰ نفر هم جذب شدهاند؛ پس خاصیت اصلاح ساختار بر کاهش قیمت محصولات چه بوده است؟ آیا قیمت محصولات سایپا در این چهار ماه بعد از اصلاح ساختار کاهش داشته است؟ آیا کیفیت محصولات سایپا در این مدت از دید مشتریانش متفاوت شده است؟ و در نهایت اینکه آیا در این چند ماه، تولید افزایشی خیرهکننده تجربه کرده است؟
بهنظر میرسد باتوجه به نگاه افکار عمومی به صنعت خودرو باید از «اصلاح ساختار» عبور کرد و به «اصلاح افکار» پرداخت. معلوم است که دستکاری ساختارها به تنهایی قادر نیستند به افزایش کیفیت خدمات بینجامند!