اگر به دنبال جادهای برای رانندگی بیهدف میگردید، بهسختی جادهای بهتر از جاده 165 به کاربونادو در واشنگتن پیدا میکنید. قبل از رسیدن به پارک ملی کوه رینر، جادهٔ باریک و دولاینه با رودخانهٔ کاربن برای چندین مایل شما را محو تماشای خود میکند. در طی سالها جاده تنگتر شده و دیوارههای دره با رودخانهٔ بین آنها به هم پیوسته است. S3 در طول جادهٔ ناهموار مضطرب بود و در دستاندازهای جاده، بالا و پایین میشد.
سیاتل و روستاهای اطراف آن در رنگهای سبز، آبی و قهوهای دیده میشوند که مثل نقاشیهای با رنگ روغن واقعاً دیدنی هستند. S3 مثل آتش با رنگ قرمز به ابرها جان میدهد و گردوخاک به آرامی از کنارههای ماشین پخش میشود.
شمال غربی اقیانوس مثل هیچ جای دیگری در امریکا نیست به طوری که جادههای جنارلد در واشنگتن با بارانهای فصلی در یک لحظه از آسفالت به شن خیس تبدیل میشوند. از آنجایی که مردم محلی در خارج از تاکوما به دنبال سواری و قدرت هستند، محل مناسبی برای استفاده تمام و کمال از 292 اسب بخار توربوشارژر آئودی S3 2015 است.
در S3 همه چیز کشیدهتر و بهتر از آئودی A3 به نظر میرسد به طوری که خودرو روی جاده شناور میشود. S3 حتی در دستاندازها و ناهمواریهای این جادهٔ خراب، مطمئن نشان داد. من با سرعتی بیش از سرعت مجاز و مطمئن میان یک دیوار سنگی در سمت چپ و یک درهٔ 300 فوتی در سمت راست رانندگی میکردم که تنها درب خودرو میان ما بود.
در اواخر اکتبر، ساحل واشنگتن خود را برای یک زمستان سخت و طولانی آماده میکند. روزی که رسیدم هوا صاف بود و احتمالاً آخرین روز آفتابی در طی ماهای آینده بود. باران شب قبل باعث شده بود برگهای سوزنی و زرد جاده را بپوشانند، لبهٔ جاده با خزه پوشیده شده بود و همه چیز خیس بود. این یک کابوس بزرگ برای هر چیز متحرک و یک جهنم برای خودروهای اسپرت محسوب میشود.
خودروی مورد آزمایش من هر قسمت از آپشن های S3 شامل تمام قسمتهای مهم عملکردی و تنظیمی را چک میکند. سیستم در حالت پیشبینی حرکت سریع روی سطح و تنظیمی سخت قرار دارد اما کامیونهای سنگین با بار زغال و چوب در طول یک سده باعث خرابی جاده شدهاند که با این تنظیم خودرو ضربات و لرزههای زیادی وارد میکند پس سیستم تعلیق را به حالت قبل برمیگردانم تا با نرم شدن s3 از این جاده حین رانندگی لذت ببرم.
برای ساخت چنین موتوری، مهندسان آئودی بافت کلی قطعات موتور دو لیتری A3 را بهینهسازی کردند که شامل تقویت بلوک و سرسیلندر جدید، بهینهسازی پیستونها و مستحکم کردن میلههای اتصال بود که نتیجه آن 292 اسب بخار و 280 پوند فوت گشتاور شد. با فشار دادن پدال گاز صدای آرام اما دلنشینی از اگزوز شنیده میشود.
قدرت بهخوبی منتقل میشود و فراتر از تصور شما از این ماشین است. گشتاور مؤثر در این خودرو 1900 تا 5300 دور بر دقیقه است که تولید گشتاور در حد خودروهایی با حجم موتور و سیلندر بیشتر است که یکی از دلایل اصلی خواستنی بودن این خودرو است.
در طول آزمون، S3 صفر تا 96 کیلومتر را در 4.4 ثانیه پیمود که آئودی را با فاصلهای پشت خودروهای برتری مثل BMW M4 و Mercedes-Benz C63 و Cadillac CTS-V قرار میدهد. همچنین رقبای مختلف با سیستم انتقال AWD خود مثل Mitubishi Lancer Evolution و Subaru WRX STI را شکست خواهد داد. این تست نشان داد که آئودی علاوه بر بلوغ در طراحی خودرو همچنان به عملکرد و قدرت خودرو اهمیت میدهد.
روی پل رودخانه کاربن جاده باریک و یک لاینه میشود، با گذر از سربالایی و کمی ارتفاع گرفتن از مارپیچی رد میشویم و بعد به جادهای شنی میرسیم. مسیر با چشماندازهای همیشه سبز مشخص میشود و نور خورشید از میان شاخههای درختان عبور میکند.
S3 کشش بالایی دارد و حین رانندگی کاملاً این امر را حس میکنید و اگر با پدال گاز بازی کنید ماشین خود را به جلو پرتاب میکند. جاده عریض و مستقیم است و من سرعت خودرو را به کمتر از 140 کیلومتر بر ساعت افزایش میدهم.
صدای خودرو در جاده طنینانداز است و لذت نبردن از زمزمهٔ این سری از خانواده آئودی کار سختی است. طراحی داخلی خودرو چرم و راحت است و در کابین ساکت خودرو لرزشهای کمی احساس میکنید که یادآور خودروی موفق S1 والتر روهرل در سالهای گذشته است.
این خودرو پایداری بالایی دارد و لذت رانندگی با آن به حدی بالاست که اصلاً دوست ندارید سرعت خودرو را کم کنید. S3 خودروی بیقراری است که نزاع بین چرخهای خودرو برای اثبات کشش بیشتر، سبب تکانهای کمی میشود. حین باریک شدن جاده سرعت را کم میکنم جاده به حدی تنگ شده که انگار دوباره وارد جنگل شدهام. S3 روی جاده نمیلغزد و مثل وقتی که جاده با چسب پوشیده شده گویی میخواهد بچرخد، زمین را حفر کند و طرف دیگر را به آتش بکشد. S3 بااینکه سریع است لذتبخش نیست و پیچیدن و چرخش، تلاش زیادی میطلبد و تنها با ترمز یا برداشتن پا از پدال گاز صورت میگیرد.
در سایه کوه رینر هستم و قلههای برفی از طریق شکاف بین درختان جنگل دیده میشوند. آنها با ابر پوشیده شدهاند و مثل چاقو و محکم در برابر آسمان آبی قرار گرفتهاند. بعد از پارک ملی فقط با پای پیاده میتوان از جاده عبور کرد. بااینکه در فصل پاییزیم اما برف از همین حالا جاده را پوشانده و جنگلبانی جاده را برای زمستان بسته است و هیچ راهی بهجز برگشتن از راهی که آمدم ندارم.
ماشین را متوقف و خاموش میکنم و از خودرو پیاده میشوم. آب و خاک از قسمت زیرین آئودی چکه میکند و هوای سرد کابین را خنک میکند. صدای آرام دنگ دنگ اگزوز خودرو با صداهای جنگل کنسرت زیبایی به وجود میآورد. به نظر خیلی حیف است که تا این حد به برف نزدیک شدم اما مجبور به بازگشتم. با نگاه به نقشه، مسیر شینوک را در طرف دیگر کوه میبینم. برای یک پرنده فقط 32 کیلومتر فاصله وجود دارد ولی برای خودرو و از جاده بیش از 3 برابر آن فاصله است و من هیچ جای دیگری ندارم که بروم.
مسیر 410 بعد از شهر انامک لا خلوت میشود. گوزنها بینی خود را بین درختان صنوبر و جاده به هم میزنند. جنگلهای اینجا به جای وسیعتر شدن بیشتر انبوه و متراکم میشوند اما به هر صورت با بوته و شاخ و برگ وارد جاده میشوند.
هر چه در امتداد رودخانه وایت به آن نزدیک میشویم ارتفاع بیشتر و با جریان آب موج و پیچ جاده بیشتر میشود سیستم انتقال کمی با پا کنترل میشود و آئودی برای خریداران آمریکایی تنها سیستم انتقال شش سرعته دوکلاچه را ارائه میکند. تأخیر کوتاه بین پدال فعال و تغییر دنده همراه با وقفهٔ توربو سبب میشود که راننده احساس کند که کنترل خودرو از دستش خارج شده و یکی از ما با درک انگار دیگری را همراه خود میرقصاند.
درست بعد از تقاطع 123 روی مسیر شینوک برف انباشته میبینم. انگار که سه ماه به آینده سفر کردم و حالا زمستان است. دمای هوا تا حدی پایین است که سنگهای دنبالهدار یخزده در مه، ظاهر و ناپدید میشوند و واقعاً مثل دو لاین موازی در امتداد خودشان برمیگردند و به بالا میروند. سیستم مسیریابی را خاموش میکنم و صفحه نمایش موقتاً خاموش میشود و با نمایش یک خط تیره خواستار فعالیت مجدد و قسمتی از شیشهٔ جلو است.
جاده خیس است و تایرهای تابستانه کانتی اسپرت کانتکت شرکت کانیننتال سخت و سرد است و من هنوز از ایستادگی این خودرو شگفتزدهام. سیستم کنترل خودرو در پیچهای جاده وجود دارد اما بیشتر خریداران هیچوقت آن را نمیبینند. زمانی که شما در پیچی که شعاع آن کاهش مییابد بیش از حد میپیچید، ترمز مقدار زیادی از سرعت را میکاهد. روتورهای جلو یک اینچ بزرگتر از روتورهای A3 شده و دیسکهای عقب نیز حدود یک و نیم اینچ بزرگتر شده است. مسدود کردن این مکندهها بسیار سخت است و مثل شکستن یک تکه چوب درخت گردو با انگشت شصت پاست!
در مسیر دره فرمان S3 در حالتهای مختلفی ظاهر میشود که در حالت دینامیک بهصورت مصنوعی سفت و سنگین و در حالت راحت بیش از حد از کنترل خارج میشود. با درگیر کردن ترکیبی از این سیستمها به انتهای مسیر 410 میرسیم، با خوردن شام و صحبت کردن با خدمه هلیکوپتر نجات معنی دقت و بازخورد را میبینیم. در فاصله کمی دیوار سنگی وجود دارد که سنگهای سستی روی آن قرار دارد و تنها فاصله من با اعماق دره یک ردیف درخت است. این جادهٔ حیرتانگیز با پیچهای پیدرپی باعث زحمت و شاید عذاب راننده میشود اما S3 انگار میخواهد روزهای باقیمانده را صرف حرکت بهسوی نوک قلههای آلپاین کند.
روز بعد همینکه از طرف مسیر 1-5 المپیا به سمت جنوب حرکت میکردم هوا بارانی شد و بعد از مدتی رانندگی بیهدف دوست داشتم به سمت شبهجزیره بروم. رالی الیمپوس پایکوبی میکرد و ترکیبی از جادههای خاکی را در پسزمینهٔ شمال اقیانوس آرام نقاشی میکرد.
تا قبل از تأثیر صدای شکسته شدن فلز در آن تاریکی، احساس غرق شدن و احساس غیرطبیعی داشتم که تابهحال بهندرت چنین چیزی اتفاق افتاده بود اختلال در عملکرد به وجود آمده بود و خط تیره نمایش داده شده در صفحه بهصورت چشمکزن هشدار میداد اما خودرو همچنان بیتاب حرکت و منتظر برگشت ما به جاده بود.
دکمهٔ استارت را فشار میدهم و اجازه میدهم که خودرو به دور موتور پایین برسد، ضربههای ریتمی باران بر سقف آئودی جایگزین ضربههای سیلندر خودرو شده است. درب خودرو را باز میکنم و با استشمام رایحه مرطوب دریاچه سبز کاشمن یک قدم به سرماخوردگی نزدیک میشوم. اگزوز خودرو با چرخش و تغییر مکان خودرو خنک میشود. چرخ جلوی سمت راست ماشین در یک پیچ تند دچار مشکل شده و توسط سنگ بزرگی کاسهٔ آن تاب برداشته است و وقتی از نزدیک بررسی کردم دیدم که طاق حساس سیستم تعلیق به دو قسمت تقسیم شده و پیچ و مهرههای روی شیار آن از آلیاژ آلومینیم جدا شده است.
بیدقتی من باعث شد که در این مخمصه گرفتار شوم. بعد از ساعتها رانندگی در این جادههای بیرحم به نظر غیرقابلتصور بود که S3 با یک توده سنگ متوقف شود که به نظر این سنگ 55 میلیون سال منتظر لغزش من در شنها بود. نسلهای پیشین این خودرو به S3 در این زمینه کمک کرده و مثل بخیه به پنل های آن جوش داده شده است که لحظهای تصور شکار مسیرهای خاکی و متروک با این خودرو از ذهن آدم بیرون نمیرود.
حالا با باران سرد خیس شدهام و با برفپاککن خودرو احساس همدردی میکنم، اگر ابزار و قطعات همراه خودم داشتم در همان گل و لایی که گیر کردم فرو میرفتم و خودرو را تعمیر میکردم تا خودرو را به حالت اول برگردانم اما چیزی همراهم نیست تا خودرو را تعمیر کنم و ترک خودرو در آن گلولای و پیاده به دنبال علامت و کمک رفتن تنها کاری است که میتوانم انجام دهم. با سرعت مجاز به سادگی میتوانستم از این مسیر عبور کنم اما این قانون را شکستم و در این جاده گرفتار شدم.