چهل سال است که دارند با هم میجنگند. جدالی نه از جنس اسپرتهای جوانپسند ریزاندام یا شاسیبلندهای غولآسای پرمدعا. جدالی که هیچ کس نه میتواند وارد آن شود و نه جراتش را دارد. درباره جنگ اشرافزادهها صحبت میکنیم. جنگی بین مرسدسبنز S کلاس و بیامو سری۷٫ چهل سال است که یک بار اشتوتگارتیها تاج لوکسترین خودروی دنیا را بر سر میگذارند و یک بار هم باواریاییها بر این تخت پادشاهی تکیه میزنند. سابقه ندارد که خودروی دیگر یارای مقابله با آنها را داشته باشد. گهگاه پیش آمده که آئودی اس۸ برای این دو رجزخوانی کرده باشد ولی مشتریان سرسخت این آلمانیها سر آن هموطن را زیر آب کردهاند. اکنون که کشش بازار به سمت خودروهای فناورانه و کوچک شهری بیشتر است، این دو باید اعجاز خیرهکنندهای را از آستین خود بیرون بکشند. لوکسگرایی در این خودروها الزاما محدود به استفاده از چوب گردو و چرم گاومیش نمیشود. احترام تمام قد به سلایق مشتری ویژهپسند با استفاده از نوابغ طراحی و مهندسی، هنر این دو خودرو است. سدانهای فولسایزی که شاید به نظر نیایند ولی مانند یک درگستر خشن، دارای پیشرانههای پرقدرتی هستند. به عبارتی دیگر، این دو ادای تجملگرایی را به نمایش نمیگذارند. آنها خود مظهر پدیده هستند. این آخرین شانس مرسدس و بیامو برای کسب بهترین سازنده خودروهای لوکس در سال ۲۰۱۶ است.
برخلاف تصور، لوکسسازی پدیده نوظهوری در صنعت خودرو نیست. رولزرویس و بنتلی در انگلستان، رنو و پژو در فرانسه و کادیلاک و اولدزموبیل در آمریکا از پیشگامان تجملگرایی بودند. اواسط دهه ۵۰ میلادی، همان ایامی که در اوج شهرت و نفوذ بود، آمد و تعریفی جدید در مفهوم اتومبیلهای لاکچری ایجاد کرد. این اشتوتگارتی با معرفی یک سدان زیبا و باکیفیت به اسم Ponton سبک و سیاق منحصر به فردی را در این حوزه آغاز کرد. خودروی فوق لوکسی بود که برخلاف رولزرویس، قابلیت استفاده مداوم و مصارف عادی را نیز داشت. پانتون پایهگذاری یک کلاس جدید از مرسدسبنزها بود. کلاسی که سال ۱۹۵۹ با Fintail ادامه پیدا کرد. فینتیل از نظر طراحی یک سر و گردن نسبت به پدر خود مدرنتر و شیکتر بود. شرکت برای اولینبار روی این خودرو از پیشرانههای ۵/ ۳ لیتری هشت سیلندر Vشکل استفاده کرد. بدون شک دوران اصلی این سری از خودروهای بنز با مدل W108 آغاز شد که آن را در سال ۱۹۶۵ رونمایی کردند. همین مدل بود که تمام ثروتمندان دنیا را گرفتار خود کرد. محصولی بسیار مجلل با آپشنهایی درخور توجه که مرزهای مهندسی مرسدس را به رخ حریفان میکشید.
دبلیو۱۰۸ یکی از اولین محصولات در دنیای اتومبیل بود که پیشرانهاش سیستم پاشش سوخت انژکتوری داشت. استفاده از یک پیشرانه حجیم ۳/ ۶ لیتری هشت سیلندر Vشکل سنت استفاده از قوای محرکه سنگین روی خودروهای لوکس را باب کرد. تصور کنید این خودرو در سال ۶۵ میلادی از چوب گردو و شیشههای برقی بهره میبرد. سرانجام در تاریخ ۱۹۷۲ پس از سه مدل خودرو، اولین فرزند در خانواده Sکلاسها متولد شد. یکی از رویاییترین تولیدات شرکت که در حقیقت یکی از کمیابترین آنها نیز به حساب میآید. استفاده از ایربگ، سیستم تعلیق بادی-روغنی با بازوهای مستقل و ترمزهای تمام دیسکی این مدل را با اختلافی وحشتناک به بالای قله تجملگرایی رساند.
ششمین نسل از اس کلاسها در سال ۲۰۱۳ رونمایی شد. خودرویی که تا همین لحظه هم زیر انتقادهای شدید مربوط به زبان طراحیاش قرار دارد. محصولی که به عقیده بسیاری چراغهای جلو و عقبی و همچنین جلوپنجره جدیدش، آن وقار و متانت نسل قبلی را ندارد. فارغ از این اختلاف نظرها، این فوق لوکس برگرفته از کانسپتی جنجالی به اسم اف۷۰۰ است که در سال ۲۰۰۷ رونمایی شده بود. نسل جدید اس کلاس اولین خودرویی در دنیا نام گرفته که تمام لامپها و چراغهای موجود در آن از نوع LED هستند. اگر از گوشه و کنار تبلیغی درباره یک خودرو میشنویم که در آن از عبارت هوشمند استفاده شده، در مقابل این خودرو چیزی در حد یک شوخی است.
مرسدسبنز اس۵۵۰ امروز به معنی واقعی کلمه هوشمند است. یعنی واقعا داخل آن یک کامپیوتر مستقل با عملکرد هوش مصنوعی قرار دارد. مرکز کنترل این کامپیوتر را شرکت اینتل با پردازندههای اتم خود تامین کرده است. به همین خاطر ایمنی و رفاه در این خودرو بیش و پیش از هر خودروی دیگری است. سیستم تعلیق، هندلینگ، حسگرهای اطراف و حتی یک دوربین ۳۶۰ درجه که تا سرعت ۱۳۰ کیلومتر در ساعت همهچیز را اسکن میکند، بدون اطلاع راننده خود به خود با تواناییهای او هماهنگ میشوند.
پنج سال بعد از تولید اولین مرسدسبنز اس کلاس، رقیب همیشه در صحنه آنها نیز دست در آستین برد تا یک هماورد دندانگیر برای او بیرون بیاورد. همانطور که بنزیها سخت تلاش میکردند تا بتوانند مانند بیامو خودرویی با ذات اسپرت تولید کنند، طرف مقابل هم شدیدا بر آن بود تا کاری کند که مردم حس لوکسگرایی را از محصولات آنها نیز دریافت کنند. بیامو از ۶۸ تا ۷۷ میلادی محصولی را روانه بازار میکرد که جسته و گریخته هم لوکس بود و هم اسپرت. البته ویژگیهای جوانپسندانهاش به طرزی مشهود غالب بود. این سدان «نیو سیکس» یا شش جدید نام داشت. اما چون برنامه شرکت برای طراحی ماهیت آن هنوز مستقل نشده بود، اقبال چندانی نصیباش نشد. درست در روزی که این خودرو از خط تولید پایین کشیده شد، شرکت اعلام کرد که یک سری جدید را خواهد آورد که تمرکز اصلیاش فقط لوکسگرایی است.
این برای باواریاییهایی که مدام زیر فشار مرسدس بودند، یک ادعای بزرگ بود. اما آنها پا پس نکشیدند و اولین عضو ارتشی موسوم به سری۷ را تولید کردند. اولین سدان واقعی شرکت. خودرویی که در همان نسل اول با پیشرانه ۴/ ۳ لیتری ۶ سیلندر خوابیده توربوشارژرش نشان داد تنها مدلی است که میتواند هم یک لوکس تمام عیار باشد و هم یک اسپرت پنهان. نسل بعدی که در ۱۹۸۴ رونمایی شد ناگهان با انبوهی از آپشنهایی که در زمان خودش یک رویا محسوب میشد، آمد. نصب گوشی تلفن و حتی فکس، کنترل کشش و چراغهای پرنور اچ.آی.دی از جمله امکاناتی بودند که سری۷ را بهعنوان یک تجملگرای خاص به دنیا شناساند. در اواخر همین نسل برای اولینبار از پیشرانههای ۱۲ سیلندر Vشکل استفاده شد تا به رقیب هموطن نشان دهند فقط آنها نیستند که در این زمینه تخصص دارند. این بیامو در آزمونهای شرکت توانست به سرعت ۲۸۰ کیلومتر در ساعت دست پیدا کند ولی بر اساس قوانین مجبور شد که سرعتش را روی ۲۵۰ کیلومتر در ساعت محدود کند.
این خودرو را یک دانشمند ورزشکار بدانیم یا یک ورزشکار دانشمند؟ ششمین نسل از بیاموهای سری۷ در حالی در نمایشگاه ۲۰۱۵ فرانکفورت رونمایی شد که این شرکت تمام دانش ۱۰۰ ساله مهندسی خود را یکجا درون آن گنجانده بود. علاوه بر این، هنر اسپرتسازی بدون اینکه بخواهد به لذت باابهت رانندگی آسیبی برساند را نیز درون آن میبینیم. بیامو در ایامی این خودرو را تولید کرد که شرکت از نظر مالی اوضاع خوبی را پشت سر میگذاشت.
بنا بر این دست و بالش در زمینه تحقیق و توسعه باز بوده است. اینکه چهره خشنشده آن باب میل خیلیها هست و توی ذوق خیلیهای دیگر میزند، بحثی سلیقهای به حساب میآید. با این حال نکته مهم آنجاست که همین تند و تیزی صورت کمک عجیبی به بهبود ضریب اصطکاک آن کرده است. اما اینکه بیامو پس از سالها بهصورت اختصاصی تنها برای این خودرو یک پلتفرم مستقل طراحی کرده، دیگر سلیقه نیست. مهندسان باواریایی بهتنهایی توانستند در علم شیمی نیز مبدع باشند. پلیمرهای جدید فیبر کربن مستحکمشده آنها خیلی زود در صنایع هوایی و کشتیسازی مورد استفاده قرار گرفت. پوششهایی بسیار سبک و بسیار مقاوم. همچنین در پدیدهای دیگر، شرکت از نوعی فولاد استثنایی با قدرت تحمل تنش فوقالعاده در قسمتهای مختلف شاسیاش بهره گرفت.
آخرین تصفیه حساب سال ۲۰۱۶٫ حالا هر دو تقریبا از نظر آپشن و امکانات چیزی برای مشتری کم نگذاشتهاند، باید ببینیم در زمینه قوای محرکه چه چیزی برای رو کردن دارند. ابتدا بیایید نگاهی کلی به ساختار آنها بیندازیم. هر دو خودرو در کلاس سدانهای لوکس فولسایز یا به عبارتی F سگمنت قرار میگیرند. خودروهایی که فاصله محوریشان به نسبت نمونههای دیگر کمی کشیدهتر (اکستند) است. هر دو خودرو از سیستم انتقال قدرت چهار چرخ متحرک استفاده میکنند. با این توضیح که مرسدسبنز از سیستم ابداعی خود یعنی «۴ماتیک» و بیامو از سیستم معروف «ایکسدرایو» خود بهره گرفته است.
ابعاد این خودروها نسبت به سدانهایی که در خیابان میبینیم، بزرگتر است. بهطوریکه طول، عرض و ارتفاع اس۵۵۰ به ترتیب ۵۲۴۵، ۱۸۹۹ و ۱۴۹۱ میلیمتر است. ۷۵۰الآی نیز به ترتیب به ابعاد ۵۲۳۸، ۱۹۰۲ و ۱۴۸۵ میلیمتر دست پیدا کرده است. اشتوتگارتیها برای فرزند خود از یک باک ۸۰ لیتری و باواریاییها از یک باک ۷۸ لیتری استفاده کردهاند. شاید عجیب به نظر بیاید ولی فضای داخلی هر دو خودرو دقیقا ۲۴/ ۳ مترمکعب اندازهگیری شده است. این در حالی است که صندوق سری۷ حجمی برابر ۵۱۵ لیتر دارد و صندوق اس کلاس ۵۱۰ لیتری است. میدان گردش فرمان با بیامو ۹/ ۱۲ و با مرسدس ۳/ ۱۲ متر است. بیامو سرانجام توانست پس از سالها رقیبی برای مرسدس دست و پا کند که وزنش سبکتر باشد. این یعنی ۷۵۰ ال.آی ۱۹۱۵ کیلوگرمی با اس۵۵۰ دو هزار و ۱۶۵ کیلوگرمی خیلی فاصله دارد. در قسمت پیشرانه به الگوی مشابه تقویت به وسیله دو توربو برمیخوریم. جاییکه سری۷ یک قلب ۴/ ۴ لیتری هشت سیلندر Vشکل با قدرت ۴۴۳ اسببخار در ۵۵۰۰ دور در دقیقه و ۶۵۰ نیوتنمتر گشتاور در ۱۸۰۰ دور در دقیقه را انتخاب کرده است.
در مقابل اس کلاس از یک نیروگاه ۷/ ۴ لیتری هشت سیلندر Vشکل به قدرت ۴۴۹ اسببخار در ۵۲۵۰ دور در دقیقه و ۷۰۰ نیوتنمتر گشتاور در ۱۸۰۰ دور در دقیقه سود برده است. آنقدر که بیامو از بخش موتوراسپرت خود یعنی امپاور مشاوره گرفت، مرسدس از زیرمجموعه تیونینگ خود ایامجی نگرفت. این یعنی جعبهدنده ۷۵۰ الآی ۸ سرعته اتوماتیک و جعبهدنده رقیب ۷ سرعته اتوماتیک است. سدان باواریا از دو جفت تایر ۵۰/ ۲۴۵ میلیمتری ۱۸ اینچی و رقیب اشتوتگارتی از لاستیکهای ۴۵/ ۲۵۵ میلیمتری ۱۸ اینچی استفاده کرده است. شتاب صفر تا صد بیامو ۷۵۰ الای ۳/ ۴ ثانیه و رقیب ۸/ ۴ ثانیه است. شتاب صفر تا ۱۶۰ آن ۹/ ۹ ثانیه و مرسدس ۵/ ۱۱ ثانیه است. شتاب صفر تا ۲۰۰ سری۷ ۲/ ۱۶ و اس کلاس ۳/ ۱۸ ثانیه است. سرعت نهایی هر دو ۳۰۰ کیلومتر در ساعت است. با این بنز میتوان ۴۰۰ متر را در ۱/ ۱۳ ثانیه و با سرعت ۱۷۱ کیلومتر درساعت پیمود. در حالی که با بیامو رقیب میتوان همین مسیر را در ۴/ ۱۲ ثانیه و با سرعت ۱۷۸ کیلومتر در ساعت طی کرد.
قاعدتا نباید از رکوردزنی بیامو تعجب کرده باشید. خودرویی که هرکاری هم بکند باز هم یک اسپرت شیکپوش است. شرکت تمام تلاش خود را کرد تا روزی بتواند سمبل لوکسگرایی را از اشتوتگارت به باواریا تبدیل کند. خوشبختانه یا متاسفانه در این راه خیلی موفق نیست. البته چاره دیگری هم ندارد. بخش عمده طرفداران بیامو شیفته همین جنون و تلفیق تجمل و مسابقهای آن هستند. درباره مرسدس هم باید به این نکته اشاره کرد هنوز هم به راحتی میتواند با اعصاب و روان ثروتمندان جهان بازی کند. کاری که برند او با ذهن مشتری میکند، از هیچ خودروساز دیگری برنمیآید. نماد کیفیت و اصالت باز هم در نسل جدید اس کلاسهای خود شعار همیشگیاش را به رخ کشید؛ مثل هیچکدام. اما مهندسان این شرکت باید دقت کنند که دیگر کمی برای کارهای جوانانه، پیر شدهاند.
منبع: دنیای ماشین