گمان نمی کنم در این کشور زندگی کرده باشی و خاطره یکبار سوار شدن بر مرکب های ایرانی نداشته باشی،خاطره ای از سواری بی نظیر، امکانات بسیار رفاهی، طراحی مفهومی، قیمت بشدت مناسب، خدمات حین فروش فوق العاده، خدمات پس از فروش خارق العاده و مرگ آسان...
حال این عزیزان و بزرگان و اساتید صنعت جهانی که از سر تکلیف فرمان این صنعت بی درآمد! در ایران را در دست گرفته اند، از واقعیتی غیرقابل انکار و صد در صد بدیهی پرده برداری کرده اند: واردکنندگان اتومبیل، افرادی را استخدام کرده اند که درباره کیفیت محصولات داخل شایعه بسازند.
سکانس اول:
صدای ترمز شدید، برخورد یک عدد خیارد با ماشین دیگر. راننده خیارد که در حال خون ریزی شدید است در چیزی گرد گیر افتاده که شاهدان می گویند زمانی خیارد 165SEWC بوده است. خودروهای امدادی که می رسند همزمان خودروی خارجی که روی آن نوشته: «واحد ایجاد شایعه در مورد خودروهای با کیفیت داخلی-معاونت وارد کننده های نامرد» وارد صحنه می شود. مردی از ماشین پیاده شده و دوان دوان می رود سراغ آن جسم گرد.
مسئول صدور شایعه در محل: آخ آخ آخ! ایربگ نداشتی مگه تو؟
آن مرد محبوسیده: (با آه و ناله) با خودت چی فکر کردی؟ خیارده ها! مگه میشه نداشته باشه؟ وقتی تصادف کردم یه بادکنک بنفش آروم باد شد و از توی فرمون زد بیرون که نوشته بود: «ضایعا مطمئن...» بعدشم آروم رفت هوا...
-ا ی داد بی داد! ای بی اس چی؟
-اونو که نداشتم الان داغون داغون بودم! از یک کیلومتر قبل که ترمز گرفتم ترمزم یه صدایی داد شبیه:اااااااییییییییی، بعد فرمونم لرزید و یه صدایی اینجوری: بببببییییی موقعی هم که گرد شد ماشین بادکنک اومد بیرون گفت: اسسسسسسس...
- بدنه مگه تقویت شده نبود؟
-ببین من حالم بده، درد دارم، اگه بدنه اش تقویت شده نبود که من مرده بودم الان، موقع تحویل از نمایندگی دو تا قرص ویتامین C جلوی چشام مالیدن به بدنش، بعدشم کلی اسفند دود کردن و...
- راستی...
مامور امداد: مصدوم رفت!!! علائم حیاتیش رفت!
***
سکانس دو:
دو مهندس داخل کارخانه در حال تبادل اطلاعات:
مهندس اول: خب خدا رو شکر امروز هم تست های ایمنی رو با موفقیت طی کردیم.
مهندس دوم: آره مهندس! این ایربگ جدیدا میگن خیلی تونسته آمار مرگ رو کنترل کنه!
-آره توام دیدی؟ دیشب چندتا از تولد دخترم ایربگ مونده بود آوردم. هرچی سعی کردم اون تولدت مبارک رو از روش پاک کنم نشد!
- این بادکنک بنفشه رو امروز تست زدیم خیلی خوب جواب داد. ولی هنوز سرعت باد شدنش کمه.
- بادکنک چیه بی فرهنگ!!! ایربگ! ما داریم در مورد جون مردم صحبت میکنیم!! تو چرا فک میکنی همه چیز پوله! (اشک در چشمانش حلقه میزند) خداااا شااهده هدف ما فقط تولید ماشینای امن و با کیفیته!
- (دست میذاره روی شونه های مهندس) بیخیال مهندس راستی تویوتا رو داری هنوز؟
-نه بابا. رفتم یه بی ام و برداشتم. ترجیح میدم ماشین بی کیفیت خارجی سوار شم تا تولیدات خودمونو صرف خودم کنم. خدایا از ما قبول کن!
***
سکانس سوم:
یک زن و شوهر در حال عبور از جلوی نمایندگی میران خردو.
زن: اصغر آقا؟ ازین ماشینا بخریم؟
اصغرآقا: نه.
. . .
و سالهای سال با سلامتی کامل با هم زندگی کردند. حتی گفته می شود که نوه های خود را هم دیده اند.
نویسنده : عباس جوادی