مقایسه خرید و فروش اتومبیل در ایران و امریکا

29 اردیبهشت 13957:10
8 دقیقه


مقایسه خرید و فروش اتومبیل در ایران و امریکا

اخیراً یک مرسدس CLS مدل 2008 و یک C300 مدل 2008 را در امریکا فروختم و در ایران نیز تویوتای پرادو 2007 خانم را فروختم گفتم بد نیست که این فروش ها را مقایسه کنم که خودتان انتخاب کنید که کدام روش بهتر است.

ایران: پرادوی 2007 در سایت .... آگهی می شود. تعداد تلفن ها از سی تا فراتر است بالاخره خریداری پیدا می شود. حالا وقت انتقال و دریافت پول است. کسی را می فرستم که خلافی پرادو را بگیرد. حدود دویست هزار تومان خلافی عقب افتاده دارد که پرداخت می شود و حدود 2 میلیون تومان هم مالیات عقب افتاده دارد که از سال 2009 پرداخت نشده و شامل جریمه نیز شده. حالا همه چیز جور است. ساعت 9 صبح با خانم وارد محضر می شویم. خریدار هم سروکله اش پیدا می شود. آنها سه نفر هستند که از همه چیز مطمئن بشوند.

ایران و آمریکا

حالا موقع بررسی مدارک توسط محضر است. برگ سبز گمرکی یا کپی آن در مدارک ما موجود نیست. خریدار بمحض شنیدن آن اظهار می کند که حتماً این مدرک باید باشد. بنچاقها نشان می دهند که در اولین فروش این مدرک وجود داشته ولی در سه فروش بعدی از یک بنگاه به بنگاه دیگر در بنگاههای عباس آباد دیگر ردی از این مدرک نیست. برگ سبز راهنمایی رانندگی که به نام خانم من است بدست نمی آمد مگر اینکه این ماشین از گمرک رسماً ترخیص شده باشد ولی محضر و خریدار اصرار دارند که باید این برگ سبز گمرکی هم باشد. حالا خریدار داوطلب می شود که بدنبال مدرک برود و یکربع تا نیمساعت طول می کشد تا محضردار محضر شماره یک را پیدا کند که ظاهراً تعطیل شده بود و کار آن به محضر شماره دو ارجاع شده بود. محضر شماره 2 یکربع وقت می خواهد که مدرک را پیدا کند. حالا همه منتظریم. بالاخره تلفن زنگ می خورد. مدرک پیدا شده. محضر ما می گوید که من یک پیک می فرستم که آن را بگیرد. محضر شماره دو قبول می کند ولی در واقع خریدار را بعنوان پیک می فرستد. خریدار و یک دوست راهی می شوند. در این ضمن من از نفر سوم می پرسم که نقش او چیست؟ وی می گوید که من وکیل پدر خریدار هستم و قرار است ماشین به اسم من بشود!! ما که سردرنیاوردیم. بهرحال مدارک خانم من و ایشان به محضر داده می شود. من از خریدار می خواهم که چک خود را نشان بدهد، و بمن یک چک بانکی به مبلغ 134 میلیون تومان را نشان می دهد. می پرسم چرا 137 میلیون نیست. می گوید که بقیه را کارت به کارت می کنم. با این کلک در فروش بنز G آشنا شدم که خریدار چکی کمتر از مبلغ توافق شده را می آورد به این امید که در آخرین لحظات بتواند تخفیف بیشتری بگیرد.

به او می گویم که چون من از آن چک چیزی سردرنمی آورم بهتر است که به بانک من در طبقه زیرین برویم و اصالت چک را بررسی کنیم پس از صرف ده دقیقه در بانک متصدی بانک تأیید می کند که چک واقعی است. دوباره به محضر برمی گردیم و هنوز منتظر کپی برگ سبز گمرکی هستیم. از محضر شماره دو تماس می گیرند و از محضر ما می خواهند که یک معرفی نامه الکترونیکی برای‌ آنها بفرستند که کپی را در اختیار(پیک) خریدار بگذارند. اینکار هم یک ده دقیقه ای وقت می برد در ضمن وکیل پدر خریدار می گوید که باید ماشین را ببیند. می گویم ماشین در منزل در فاصله ده دقیقه ای پارک است. وی می گوید که بهرحال هر سه آنها باید یکبار دیگر آنرا ببینند. من و او پیاده بطرف منزل می رویم و به دو نفر دیگر هم خبر می دهیم که مستقیم بیایند منزل که در وقت صرفه جوئی بشود. ده دقیقه بعد سروکله آنها هم پیدا می شود و ماشین را 5 دقیقه ای بررسی می کنند و این درحالیست که روز قبل 15 دقیقه ای همه چیز را چک کرده بودند. حالا چهار نفری سوار ماشین آنها شده و به محضر می رویم. در حالیکه خریدار ادعا می کند که بخاطر زوج و فرد بودن و پارک دوبله دویست هزار تومان جریمه شده (من بلافاصله نتیجه گیری می کنم که می خواهد پول آن را از من بگیرد حتی اگر جریمه ای هم درکار نباشد). به محضر می رسیم می گویم قبل از بالا رفتن پول را باید به حسابم بریزم بعد برویم محضر. از آن لحظه چانه زدن آغاز می شود. مبنای چانه چند چیز است.

اول: چرا بیمه بدنه ماشین فقط 2.5 ماه مانده ولی بیمه شخص ثالث 6 ماه مانده. من که نمی دانستم بیمه بدنه قابل انتقال نیست اشتباهاً قبول کردم که پانصد هزار تومان از قیمت کم کنم. بعد مسئله دویست هزار تومان جریمه آنها بخاطر فداکاریشان در راه دریافت برگ سبز گمرکی عنوان شد و سوم اینکه من به آنها گفته ام که صاحب اول ماشین همسر من بوده در حالیکه من که مدارک را چک نکرده بودم گفته بودم حداقل ما دومی بوده ایم چون ماشین 2007 را در 2009 ایشان خریده بودند حدس من این بود که ماشین فقط یک دست دیگر چرخیده باشد غافل از اینکه درهمان دو سال سه بنگاهی در عباس آباد آنرا دست به دست منتقل کرده بودند. بهرحال حالا دوستان حداقل یک میلیون تومان تخفیف می خواستند من هم گفتم مرغ یک پا دارد و کمتر از 136.5 نمی شود و رفتم به طرف محضر و گفتم لطفاً این معامله را کنسل کنید در حالیکه 2.5 میلیون تومان پول انتقال وکالتنامه و فک پلاک را قبلاً پرداخته بودم.

در حال خروج از محضر با مدارک ولی بدون برگشت پول محضر بودیم که سه تفنگدار دوباره وارد شدند. من قرار مهمی در ساعت 1 داشتم و حالا ساعت 12:30 بود. به همسرم گفتم من باید بروم ولی داستان اینست و ماشین هم مال شماست خواستید امضا کنید والا که هیچی سه تفنگدار قبول کردند که پول را بدهند. و ما از بیمه بپرسیم که چگونه می توانیم آن 2.5 ماه را خودمان نگاه داریم و بجای آن به آنها پانصد هزار تومان تخفیف بدهیم (بعداً معلوم شد که راهش فقط همین است و ما بابت بیمه بدنه هیچگونه بدهکاری به آنها نداشتیم و اصلاً تخفیفی هم نباید می دادیم). بهرحال من و یک نفر راهی خانه شدیم که ماشین را تحویل بدهم و دو نفر دیگر و همسرم در محضر ماندند. ساعت 12:40 دقیقه طرف ماشین را گرفت و من سوار آژانس شدم و راهی محل ملاقاتم شدم. ساعت 1:15 خانم خبر دادند که کارها تمام شده و البته ما نباید تخفیف می دادیم ولی چون قول داده بودیم من بعد از قرارم پانصدهزارتومان به حساب ایشان ریختم. حالا پس از چهار ساعت و پانزده دقیقه یکطرف کار تمام شده بود و نوبت خریدار بود که 6 ساعتی را برای تعویض پلاک گذرانده و با برگرداندن مدارک جدید به محضر قسمت آخر را انجام بدهد. پس این فروش و یا خرید یک پروسه ده دوازده ساعته بود. حالا برویم سر پروسه بسیار بی هیجان امریکا.

امریکا: CLS را در Craig's List آگهی دادیم و با مشتری در جائی قرار گذاشتیم. پنج دقیقه دور ماشین چرخید و به صدای ماشین گوش داد. سپس به بانک من در آن نزدیکی رفتیم. او چهارده هزار و پانصد دلار پول خود را ظرف کمتر از پنج دقیقه بحساب من ریخت و من هم تنها مدرک ماشین را که یک کاغذ ده در ده سانت بود امضاء کردم و مشخصات خودم و وی و آدرس ها و کیلومتر ماشین در موقع فروش و قیمت فروش را نوشتم و به او دادم. والسلام.

ایران و آمریکا

همین کارها را می کنند که مؤسساتی بوجود می آید که کارشان تعویض و تقویت موتور است و کلی کار بوجود می آورند. واقعاً آدم های ساده ای هستند. باید به مخترع فک پلاک و نمره های نیم متری ما که به اسم اشخاص ثبت و انبار می شود جایزه نوبل یا اسکار یا چیزی شبیه آنرا داد. آخر خیلی مغز آدم باید مبتکر باشد که بتواند چنین سیستم های پیچیده ای را طراحی کند. آسان نیست و کار هر کسی هم نیست!!

در ضمن در ایران مخارج محضر بعهده فروشنده است و در امریکا مخارج مالیات تغییر نام بعهده خریدار است.

ممکنست بپرسید در امریکا بدون وجود محضر خرید و فروش خانه چگونه انجام میشود؟ جواب escrow company است. اینها مدارک فروشنده و خریدار و چک پول خرید را گرفته و مدارک را حاضر میکنند و پس از کامل شدن مدارک و امضای طرفین از طرف خود چک خرید را به فروشنده می دهند. در تمام این مراحل خریدار و فروشنده یکدیگر را نمی بینند و فقط آژانسهای معاملات ملکی اشان با هم در تماسند. امکان دبه در آوردن و تخفیف آخرین لحظه و چک بی محل نیز وجود ندارد. بیمه ای هم وجود دارد که در صورت هر گونه اشکال پول خریدار را کامل بر می گرداند.

منبع: وب سایت مهندس فرهاد کاشانی