اینجا فرودگاه مهرآباد است، پارکینگ ترمینال یک و دو. دلشوره و هیجان سفر بین مسافران چمدان بهدست موج میزند؛ اما در این لحظه دغدغه ما سفر نیست، مساله ما داستان خودروهایی است که زیر خروارها خاک گم شدهاند. بیشتر این اتومبیلهای زیرخاکی و لاستیکهایشان پنچر است.
گردوخاک کمتر گرفتهها زنجیر چرخ دارند و یک پلاک نارنجی که خورده روی لاستیکشان. این اتومبیلها کم هم نیستند از بیوک پیر که کلی قلب روی خاکهای رویش کشیدهاند تا پیکان نزدیک ورودی طبقه یک که حتی یک قلب یادگاری هم ندارد. از «بیامو» تا بنز و هیوندا و... داستان این اتومبیلهای رهاشده در پارکینگ فرودگاه مهرآباد چیست؟
آن روزی که مرد از خانهاش بیرون آمد، هوا سرد بود یا نه، نمیدانیم اما بیوک اسکای لارک مورد علاقهاش را برداشت که در پارکینگ فرودگاه مهرآباد پارک کند. او بیوکش را در طبقه اول پارکینگ(c) با دقت پارک کرد. امیدوار بود وقتی بیاید اتومبیل رعنایش از گزند باد و باران محفوظ بماند. او نمیدانست این سفری که میرود بیبازگشت است و از همین پارکینگ دارد مستقیم به خانه آخرتش میرود و هرگز به اینجا بازنمیگردد. مامور پارکینگ فرودگاه عاشق این بیوک تنها است: «کاش برای من بود؛ اما متاسفانه بیشتر از 15 سال است بدون صاحبش اینجا مانده و هر روز فرسودهتر میشود.»
او تعریف میکند: «چند سال پیش چند تا از بچههایش آمدند و سراغ بیوک پدرشان را گرفتند؛ اما هزینههای پارکینگ خیلی برایشان بالا بود برای همین بیخیال شدند و رفتند و هرگز دیگر سراغش را نگرفتند.» بیوک اسکای هر روز پیر و پیرتر میشود. نمیدانیم، فهمیده صاحبش در سفر مرده یا نه؟ اما زیر گردوغبار هر روزه گم شده و لاستیکهایش پنچر شدند. هر کس از راه میرسد چیزی رویش مینویسد و گاهی قلبی میکشد و راهش را میکشد و میرود. انتظار او تمامی ندارد. انتظاری به درازای 15سال. قرار است با او چه کنند؟ اینجا هیچکس حتی مدیریت پارکینگ نمیداند که سرانجام این بیوک چشم انتظار چه میشود.
بیامو مدل بالایی زیر نور لامپی کوچک در پارکینگ طبقه بالا، نونواری که زندگیاش را اینجا بدون طی کردن جادهها دارد میبازد. هماناندازه تنهاست که رفیق پیکانش در طبقه اول. پیکان سابقه بیشتری در اقامت پارکینگی دارد. گویی زندانی است که زندانبان ندارد. دربوداغان شده و زندگی برایش رو به فرجامی ناخواسته است. یکی دیگر از مامورهای پارکینگ مهرآباد میگوید: «این پیکان توقیفی است. صاحبش یکبار آمد و کلی داد و بیداد کرد. میخواست هر طور شده پیکانش را ببرد؛ اما برای رفع توقیف پولی نداشت. بالاخره از سر عجز راهش را کشید و رفت و هرگز برنگشت.» طبقه بالا بدون سقف بیش از 10اتومبیل کنار هم جمع شدند و با لاستیکهای پنچرشده نشستهاند زیر سقف آسمان آلوده شهر. یکی چراغش شکسته و آن دیگری جلوبندیاش.
مامور پارکینگ میگوید: «اینها خیلی سال است که اینجا ماندهاند، پنج سال، شش سال و... بیشترشان توقیفی هستند. یکی بهدلیل بیمه، یکی بهدلیل ندادن مهریه... هرکدام بهدلیلی. الان دیگر ماشینهای توقیفی بهخاطر حجاب هم اضافه شدهاند. هر شب یک مامور میآید و توقیفیها را بررسی میکند. اگر بینشان اتومبیل فرد متخلف باشد، درجا به آن زنجیر میزند و پلاک.» مامور پارکینگ این روزها شاهد داد و بیدادهای بسیاری از توقیفها بهخاطر بدحجابی است: «گاهی زنان و مردانی که به سفر رفته و برگشتهاند، میبینند که بهدلیل بیحجابی اتومبیلشان توقیف شده است. آنها میآیند و اینجا به ما اعتراض میکنند؛ اما واقعا به ما ربطی ندارد همه اینها حکم قضایی دارند. باید بروند دنبالش و اتومبیل را رفع توقیف کنند.»
آنقدر تعداد اتومبیلهای توقیفی در پارکینگ فرودگاه زیاد شده است که گاهی پلاک ماشین پنج سال توقیفی را باز میکنند و به اتومبیلی میزنند که تازه توقیف شده است. مامور پارکینگ میگوید: «واقعیت این است که اتومبیل پنجساله مانده لاستیک پنچرشده دیگر امکان حرکت ندارد برای همین نیازی هم به پلاک نیست؛ برای همین از این ماشینها باز میکنند و به ماشینهای دیگر میبندند.»
هر طبقه از پارکینگ سرازیر میشود به طبقه پایینتر تعداد اتومبیلهای توقیفشده بیشتر و بیشتر میشود. یک اتومبیل است شبیه اتومبیل نعشکشی. شیشههای پشتش شکسته. هیچکس خبر ندارد داستان این ماشین چیست؛ اما تکهوپاره است. سردار سیدکمال هادیانفر، رئیس پلیس راهور فراجا پس از سالها درباره این اتومبیلها صحبت میکند. به گفته او، حدود ۲۲۰ تا ۲۳۰هزار دستگاه موتورسیکلت در پارکینگها داریم که عمده آنها دیگر اسقاطی شده است و مالک آن اصلا تمایلی برای ترخیص ندارد. درباره خودروها هم عدد کمتر است؛ اما دلایل توقیف ارتباط چندانی با تخلفات راهنمایی و رانندگی ندارد و به دلایلی مانند مشکل بدهی به سازمان مالیاتی، تامین اجتماعی و دستور مراجع قضایی بهدلیل مهریه و... در توقیف است. اتومبیلهایی که قیمتهای چندین میلیاردی دارند از این توقیفها بینصیب نیستند. اینکه چطور صاحبانشان از پس پرداخت هزینه تخلفشان برنمیآیند، جای سوال دارد.
مامور پارکینگ میگوید: «هر بیستسال استعلامی به دادگستری داده میشود. یکسری از اتومبیلهایی را که صاحبشان به سراغشان نیامدهاند، اوراق میکنند و اگر اتومبیل به درد بخوری باشد به مزایده گذاشته میشود و...»
پارکینگ فرودگاه در دلش داستان دهها اتومبیل توقیفی را دارد. مامور پارکینگ برایمان تعریف میکند که اینجا اتفاقات عجیب و گاه تعجبآوری هم رخ میدهد. او بیشتر از بیست سال است که در پارکینگ کار میکند و میگوید: «چند سال پیش یک آقایی بین اتومبیلها کشیک میکشید. حرکاتش خیلی مشکوک بود و سعی میکرد خودش را پنهان کند. فکر کردم آمده برای دزدی. سراغش رفتم که آقا اینجا چکار میکنی.شروع به ناله کرد.» مرد گفته بود که دارد کشیک میکشد ببیند زنش کجا میرود. مدتها بود که به زنش شک کرده بود و میخواست دنبالش کند و تا فرودگاه آمده بود. مامور فرودگاه لبخند میزند: «از این دست ماجراها اینجا زیاد اتفاق میافتد. شاید باورتان نشود که زنان بسیاری اینجا مچ همسرشان را میگیرند که دارند با کسی دیگر به سفر میروند و از این ماجراها...زیاد است.»
پارکینگ فرودگاه در ساعتی که در آن هستیم، خفه است. آلودگی هوا نفس را اینجا میبرد. از هر طبقه به طبقه دیگر ماموری ایستاده است. هر وقت میخواهم ببینم کجا هستم، آدرس بیوک پیر را میدهم. همه اینجا آن را میشناسند. چند ساعت دیگر بعید نیست که مامور توقیف اتومبیلها از راه برسد. او دوباره بین اتومبیلها میچرخد و اتومبیل مورد نظرش را پلاک میزند. معلوم نیست که مسافرش که از سفر برگردد چه حالی میشود. سالهاست که این اتومبیلهای توقیفی برای پارکینگدارها هم دردسرساز شدهاند. رئیس پلیس راهور فراجا تنها چاره را اجرای طرح توقیف در محل میداند: «ما حتی به دنبال این هست که بتوانیم این توقیف را در منزل انجام دهیم و احتیاجی به پارکینگ نباشد. درواقع اینطور میتوان خودرویی را که دارای دستور قضایی و... است در همان پارکینگ یا محل مورد نظر فرد توقیف کرد تا مشکلاتش برای ترخیص حل شود.» پارکینگ در آلودگی به خود میپیچد. اتومبیلها دور میزنند. مسافران میآیند و میروند. معلوم نیست مامور کی از راه میرسد.