اخیراً زمزمه هایی در مورد آزادی تردد موتورسیکلت های بزرگ را شنیده ام. فکر کردم بد نیست بعنوان یک موتورسوار موتورهای سنگین قبل از انقلاب و بعد در امریکا و کسی که ده سال با محدودیت کمتر از 250 سی سی زندگی کرده نظر خودم را بگویم.
بی رودربایستی با توجه به عدم رعایت قوانین راهنمایی بخصوص توسط موتورسواران فکر می کنم 250 سی سی هم از سرمان زیاد است. اگر این حجم را به نامحدود افزایش دهیم هر روز شاهد مجروح و کشته شدن ده ها نفر بیشتر از امروز خواهیم بود زیرا موتورسواران ورود ممنوع می روند، از چراغ قرمز در جلوی چشم پلیس رد می شوند. یک موتور بزرگ می تواند با سرعت بیشتری این خلاف ها را انجام بدهد.
فکر می کنم که آن روزی که جلوی موتورهای بزرگ گرفته شد برای جلوگیری از عملیات تروریستی و فرار موتورسواران بود. سی سال پیش را یادم نیست ولی امروزه اگر کسی بخواهد مرتکب این جرمها در ترافیک سنگین تهران بشود شانس فرارش با یک موتور 125 سی سی بیشتر است تا موتور 1000 سی سی. بنابراین من قبول دارم که علت اصلی جلوگیری از تردد موتورهای بزرگ دیگر وجود ندارد.
ولی از سوئی فرهنگ موتورسواری که قبل از انقلاب هم چندان خوب نبود ولی حداقل ورود ممنوع و رد شدن از چراغ قرمز در آن کمتر بود اکنون بدتر شده که و کافی است که با دادن موتورهای 1000 سی سی به این افراد روی بنزین کبریت روشن بیاندازیم. شما در تهران در بهترین حالت نمی توانید از یک موتور 250 سی سی استفاده کافی بکنید و مقداری از سی سی های آن بدون استفاده می ماند مگر اینکه بخواهد عملیات محیرالعقول در وسط ترافیک بسته انجام داده و زندگی خود و دیگران را به خطر بیاندازید.
از آنجاییکه خود طرفدار موتورهای بزرگ هستم ولی خود را موتورسواری مسئول می دانم که هرگز از چراغ قرمز رد نشده و هرگز ورود ممنوع نرفته فکر می کنم که دولت ابتدا اعلام کند که اگر بمدت سه ماه موتورسواران بخصوص 125 سی سی سواران توانستند بطور منظم و مرتب موتورسواری کنند و در پیاده روها هم نروند آنوقت دولت تردد موتورهای بزرگ را آزاد می کند و باید در مورد موتورهای بزرگتر سختگیرتر باشد و یک بار رد شدن از چراغ یا ورود ممنوع منجر به ضبط موتورسیکلت بشود. زیرا این موتورهای بزرگ علاوه بر کشتن راکب خود بعلت سرعت و وزن بیشتر می توانند افراد پیاده و سواره دیگر را هم به راحتی بکشند .
امیدوارم که آنهایی که امید به سواری موتورهای بزرگ را دارند از دست من ناراحت نشوند. من اهل تئوری نیستم و اهل عملم. من 44 سال است که موتورسواری می کنم و هنوز زنده هستم. لابد دلیلی داشته. دلیل اجرای قوانین تا حد امکان و موتورسواری دفاعی است یعنی همیشه فکر می کنم که همه می خواهند جلوی من بپیچند و من باید آماده مانور برای فرار از تصادف باشم. البته بگویم که در 15 سال اخیر از موتورهای ABS دار در امریکا و اخیراً کنترل هرزگردی در پیچها استفاده کرده ام و آنها هم بالاخره کمک می کنند.
ما مردم ایران در حال حاضر آمادگی موتور بزرگتر از 125 سی سی را نداریم هرگاه پلیس مهربان ما کمی با وظایف خود بیشتر آشنا شد و موتورهای چراغ قرمز رد شو و ورود ممنوع رو را توانست متوقف کند وقت آزاد شدن موتورهای بزرگ خواهد بود.